نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

برنامه جديدي براي اندازگيري باحال و خودموني بودن افراد نوشته شده است. از کساني که مي خوهان انجام تست با اين برنامه هستن خواهشمنديم قبل از آزمايش به موارد زير توجه کنند؛
?/ آرامش خود را حفظ و ذهن خود را از ناملايمات تخليه کنند.

?/ کل عمليات را به آرامي انجام دهيد

?/ از شروع تا پايان تست لطفاً چشم خود را از صفحه مانيتور برنداريد.

?/ در صورت مثبت بودن نتيجه اين تست را به دوستان خود توصيه کنيد.


در حال پردازش…. لطفاً به آرامي به پايين صفحه مراجعه کنيد …

?%
?%
?%
?%
?%
?%
?%
?%
?%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
??%
???%

پردازش انجام شد.

نتيجه...................... ..
خيلي باحالي رفيق

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 744
|
امتیاز مطلب : 96
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 22 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین
دعاي پسر مجرد
اللهم ارزقنا حوريا تک دانه و کم توقعا و والدينها رو به موتا و جهيزيتها کامله و کدبانوا في اامور المنزل و تسليما لخشمنا و خدمتنا

دعاى دختر مجرد
اللهم ارسل خواستگارنى خوش تيپا" ورشيدا" وماله كثيرا . بيت المستقل والشمال ويلانا و سيارته


http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 956
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 20 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

میدونستید واسه ایرانی ها جک ساختن ؟؟!!عاشق این شکلک ام

قصد توهین هیچ ایرانی رو ندارم خودم ایرانی ام دیگه  اینو خوندیدن باز نیاین فحش بدین

در شهري در آمريكا، آرايشگري زندگي مي كرد كه سالها بچه دار نمي شد. او نذر كرد كه اگر بچه دار شود، تا يك ماه سر همه مشتريان را به رايگان اصلاح كند. بالاخره خدا خواست و او بچه دار شد!

روز اول يك شيريني فروش وارد مغازه شد. پس از پايان كار، هنگامي كه قناد خواست پول بدهد، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه اش را باز كند، يك جعبه بزرگ شيريني و يك كارت تبريك و تشكر از طرف قناد دم در بود.

روز دوم يك گل فروش به او مراجعه كرد و هنگامي كه خواست حساب كند، آرايشگر ماجرا را به او گفت. فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه اش را باز كند، يك دسته گل بزرگ و يك كارت تبريك و تشكر از طرف گل فروش دم در بود.

روز سوم يك مهندس ايراني به او مراجعه كرد. در پايان آرايشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد.

حدس بزنيد فرداي آن روز وقتي آرايشگر خواست مغازه اش را باز كند، با چه نظره اي روبرو شد؟
فكركنيد. شما هم يك ايراني هستيد.
.
.
.
چهل تا ايراني، همه سوار بر آخرين مدل ماشين، دم در سلماني صف كشيده بودند و غر مي زدند كه پس اين مردك چرا مغازه اش را باز نمي كند.

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 1248
|
امتیاز مطلب : 102
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 20 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

وکیل خسیس اصفهانی

قبل از هر چی من قصد توهین به هیچ اصفهانی رو ندارم و این مطلب فقط جنبه شوخی رو داره پس لطفا تو نظرها فحشم ندید

مسئولین یک موسسه خیریه متوجه شدند که وکیلی پولدار در اصفهان زندگی می کند و تاکنون حتی یک ریال هم به خیریه کمک نکرده است. پس یکی از افرادشان را نزد او فرستادند.
مسئول خیریه : آقای وکیل ، ما در مورد شما تحقیق کردیم و متوجه شدیم که الحمدالله از درآمد بسیار خوبی برخوردار هستید ولی تاکنون هیچ کمکی به خیریه نکرده اید. نمی خواهیددر این امر خیر شرکت کنید.
وکیل میگه : آیا شما در تحقیقاتی که در مورد من کردند ، متوجه شدند که مادرم بعد از یک بیماری طولانی سه ساله ، هفته ی پیش درگذشت و در طول آن سه سال ، حقوق بازنشستگی اش کفاف مخارج سنگین درمانش را نمی داد ؟
مسئول خیریه با کمی شرمندگی: نه نمی دانستم خیلی تسلیت می گویم.
وکیل : آیا در تحقیقاتی که در مورد من کردید ، فهمیدید که برادرم در تصادف هر دو پایش را از دست داد و دیگر نمی تواند کار کند و زن و بچه دارد و سال هاست خانه نشین است نمی تواند از پس مخارج زندگیش براید؟
مسئول خیریه با شرمندگی بیشتر : نه نمی دانستیم ، چه گرفتاری بزرگی...
وکیل : آیا در تحقیقاتشان متوجه شدند که خواهرم سال هاست که در یک بیمارستان روانی است و چون بیمه نیست در تنگنای شدیدی برای تامین هزینه های درمانیش قرار دارد؟
مسئول خیریه که کاملا شرمنده شده بود گفت : ببخشید ، نمی دانستیم این همه گرفتاری دارید.
وکیل : خوب حالا وقتی که من به اینها یک ریال کمک نکرده ام ، شما چطور انتظار دارید به خیریه شما کمک کنم؟

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 729
|
امتیاز مطلب : 113
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : 20 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

دختر ایتالیایی

روزی روزگاری یک زن قصد میکنه یک سفر دو هفته ای به ایتالیا داشته باشه... شوهرش اون رو به فرودگاه می رسونه و واسش آرزوی می کنه که سفر خوبی داشته باشه... زن جواب میده ممنون عزیزم ، حالا سوغاتی چی دوست داری واست بیارم؟
مرد می خنده و میگه : "یه دختر ایتالیایی"
زن هیچی نمیگه و سوار هواپیما میشه و میره ... دو هفته بعد وقتی که زن از مسافرت برمی گرده ، مرد توی فرودگاه میره استقبالش و بهش میگه : خب عزیزم مسافرت خوش گذشت؟
زن : ممنون ، عالی بود!
مرد می پرسه : خب سوغاتی من چی شد؟
زن : کدوم سوغاتی؟
مرد : همونی که ازت خواسته بودم... دختر ایتالیایی!!
زن جواب میده: آهان! اون رو میگی؟ راستش من هر کاری که از دستم بر می آمد انجام دادم! حالا باید 9 ماه صبر کنم تا ببینم پسر میشه یا دختر؟

نتیجه گیری مهم این داستان :

هیچ وقت سعی نکن که یک زن رو تحریک کنی! اون ها به طرز وحشتناکی باهوش هستند!!!

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 776
|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 20 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

گفت : كسي دوستم ندارد.

 میداني چقدر سخت است اين كه كسي دوستت نداشته باشد؟

تو براي دوست داشتن بود كه جهان را ساختي.

 

حتي تو هم بدون دوست داشتن... !

 

خدا هيچ نگفت.

گفت : به پاهايم نگاه كن! ببين چقدر چندش آور است.

چشم ها را آزار مي دهم. دنيا را كثيف مي كنم.

آدم هايت از من ميترسند. مرا ميكشند براي اينكه زشتم.

زشتي جرم من است.

 

خدا هيچ نگفت.

گفت : اين دنيا فقط مال قشنگ هاست.مال گل ها و پروانه ها

مال قاصدك ها‚ مال من نيست.

خدا گفت : چرا مال تو هم هست.

دوست داشتن يك گل‚ دوست داشتن يك پروانه يا قاصدك

كار چندان سختي نيست. اما دوست داشتن يك سوسك‚

دوست داشتن تو كاري دشوار است.

 

دوست داشتن كاري است آموختني؛ و همه رنج آموختن را نمي برند.

خدا گفت:ببخش كسي را كه تو را دوست ندارد.زيرا كه هنوز مؤمن نيست.

 

زيرا كه هنوز دوست داشتن را نياموخته. او ابتداي راه است.

 

مؤمن دوست دارد. همه را دوست دارد.زيرا همه از من است.

 

و من زيبايم. من زيبائيم‚ چشم هاي مؤمن جز زيبا نميبيند.

زشتي در چشم هاست. در اين دايره هرچه كه هست‚نيكوست.

 

آن كه بين آفريده هاي من خط كشيد‚ شيطان بود.

شيطان مسئول فاصله هاست.

حالا قشنگ كوچكم! نزديكتر بيا و غمگين نباش.

 

قشنگ كوچك حرفي نزد و ديگر هيچگاه نينديشيد كه نازيباست.

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 752
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : 18 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

مردي براي اصلاح سر و صورتش به آرايشگاه رفت. در حال كار گفت وگوي جالبي بين آن ها در گرفت. آن ها در باره موضوعات و مطالب مختلفي صحبت كردند. وقتي به موضوع خدا رسيدند ، آرايشگر گفت : (( من باور نمي كنم خدا وجود داشته باشد . ))
مشتري پرسيد : (( چرا باور نمي كني ؟! ))
(( كافي ست به خيابان بروي تا ببيني چرا خدا وجود ندارد . به من بگو اگر خدا وجود داشت ، آيا اين همه مريض مي شدند ؟ آيا بچه هاي بي سر پرست پیدا مي شد ؟ اگر خدا وجود داشت ، نبايد درد و رنجي هم بود . نمي توانم خداي مهرباني را تصور كنم كه اجازه مي دهد اين چيزها وجود داشته باشد ! ))

مشتري لحظه اي فكر كرد ، اما جوابي نداد ؛ نمي خواست جر و بحث كند . آرايشگر كارش را تمام كرد و مشتري از مغازه بيرون رفت. به محض اين كه از آرايشگاه بيرون آمد ، در خيابان مردي را ديد با موهاي بلند و كثيف و به هم تابيده و ريش اصلاح نكرده. ظاهرش كثيف و ژوليده بود . مشتري برگشت و دوباره وارد آرايشگاه شد و به آرايشگر گفت : (( مي داني چيست ، به نظر من آرايشگرها هم وجود ندارند ! ))

آرايشگر با تعجب گفت : (( چرا چنين حرفي مي زني ؟من اينجا هستم. من آرايشگرم. همين الان موهاي تو را كوتاه كردم. ))

مشتري با اعتراض گفت : (( نه ؛ آرايشگرها وجود ندارند . چون اگر وجود داشتند هيچ كس مثل مردي كه بيرون است ، با موي بلند و كثيف و ريش اصلاح نكرده پيدا نمي شد. ))

آرايشگر گفت : (( نه بابا ، آرايشگر ها وجود دارند ! موضوع اين است كه مردم به ما مراجعه نمي كنند . ))


مشتري تاييد كرد : (( دقيقا ! نكته همين است . خدا هم وجود دارد . فقط مردم به او مراجعه نمي كنند

___________________________

همیشه یادمان باشد آن بالاها خدایی هست!
خدایی که خیلی کارها برایمان کرده، بی آنکه پرسیده باشد:
«تو برای خدای خود چه کرده ای؟»

 

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 861
|
امتیاز مطلب : 116
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : 17 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

صبح ساعت ۵
قدیم: به آهستگی از خواب بیدار می‌شود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند..

صبح ساعت ۶
قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را با عشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.
جدید: باز هم خوابیده است

 

صبح ساعت ۷
قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون میرود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.
جدید: هنوز کپیده است.

 

صبح ساعت ۱۱
قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و با دست در حال بررسی جوش های روی کمرش است

 

ظهر ساعت ۱۲
قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع پازیشن های جدید جهت چیز صحبت می‌کند

 

ظهر ساعت ۱۳
قدیم: در حال شستن جوراب و لباس‌های آقای خانه درون طشت وسط حیاط خلوت میباشد.
جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است…

 

ظهر ساعت ۱۴
قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.
جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون میکروفر بوده و در همان حال در حال تماشای FashionTV می‌باشد.

 

ظهر ساعت ۱۵
قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان می‌باشد.
جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.

 

عصر ساعت ۱۶
قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
جدید: در حال پرو کردن لباس‌های خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد می‌کشد.

 

عصر ساعت ۱۷
قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.
جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.

 

عصر ساعت ۱۸
قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.
جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را می‌برد.

 

شب ساعت ۱۹
قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.
جدید: هنوز در حال خرید است.

 

شب ساعت ۲۰
قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوض خانه است.
جدید: کماکان در حال خرید است.

 

شب ساعت ۲۱
قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد..
جدید: در رستوران ، پیتزا میل می‌فرمایند.

 

شب ساعت ۲۲
قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.
جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.

 

شب ساعت ۲۳ و ۲۴
قدیم: ….سانسور…

جدید: در حال مشاهده ماهواره هستند ایشون ، لطفاً مزاحم نشوید.

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 818
|
امتیاز مطلب : 115
|
تعداد امتیازدهندگان : 32
|
مجموع امتیاز : 32
تاریخ انتشار : 17 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

خودتان را آماده کنید برای یک تست روانشناسی.

به نظر شما این خانم ها که در عکس زیر می بینید مشغول چه کاری هستند؟

جواب در پایین:

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

جواب: همه این خانم ها در حال عطسه کردن هستند.

اگر شما جوابی غیر از این دادید،به کمک احتیاج دارید!

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 933
|
امتیاز مطلب : 118
|
تعداد امتیازدهندگان : 34
|
مجموع امتیاز : 34
تاریخ انتشار : 17 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

رياضي پسران: 2+2 مساوي است با 4. فوق‌فوقش 5.
رياضي دختران: 2 تا گل داريم 2 تا گل ديگه هم مي‌ذاريم کنارش که به مامانمون هديه بديم؛ مجموعا ميشه يه دسته گل.

جغرافي پسران: اگر دست راست خود را به طرف شرق و دست چپ خود را به طرف غرب بگيريم، شمال در پيش‌رو و جنوب در پشت سرمان خواهد بود.
جغرافي دختران: اگر قادر به تشخيص دست راست و چپ خود باشيم، بهتر است به خانه بخت رفته و دل وزير آموزش‌و‌پرورش را که بارها اعلام کرده از ازدواج دانش‌آموزان دختر استقبال مي‌کند، شاد كنيم.

 

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 755
|
امتیاز مطلب : 134
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43
تاریخ انتشار : 18 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

سالگرد ازدواج
1) زن :عزيزم اميد وارم هميشه عاشق بمانيم وشمع زندگيمان نوراني باشد.

2) مرد: عزيزم کي نوبت کيک مي شه؟

 

*****
روز زن

1)زن : عزيزم مهم نيست هيچ هديه اي برام نخريدي يک بوس کافيه

2)مرد: خوشحالم تو رو انتخاب کردم اشپزي تو عاليه عزيزم (شام چي داريم؟)

*******
روز مرد

1) زن :واي عزيزم اصلا قابلتو نداره کاش مي تونستم هديه بهتري بگيرم.

2) مرد:حالا اشکال نداره عزيزم سال ديگه جبران مي کني (چه بوي غذايي مي ياد)

*****
40 روز بعد از تولد بچه

1) زن:واي ماماني بازم گرسنه هستي , (عزيزم شير خشک بچه رو نديدي)

2)مرد: با دهان پر(نه عزيزم نديدم , راستي عزيزم شير خشک چرا اينقدر خوشمزه است)

******
40 سال بعد

1)زن :عزيزم شمع زندگيمون داره بي فروغ ميشه ما پير شديم

2)مرد :يعني ديگه کيک نخوريم

******
2 ثانيه قبل از مرگ

1) زن :عزيزم هميشه دوستت داشتم

2) مرد: گشنمه

*****
وصيت نامه

1) زن: کاش مجال بيشتري بود تا درميان عزيزانم مي بودم ونثارشان مي کردم تمام زندگي ام را!!

2) مرد:شب هفتم قرمه سبزي بديد

*****
اون دنيا

1)زن : خطاب به فرشته ي مسول :خواهش مي کنم ما را از هم جدانکنيد , نه نه عزيزم , خدايا به خاطر من(((وسر انجام موافقت مي شه مرد از جهنم بره بهشت )))

2)مرد :خطاب به دربان جهنم: حالا توي بهشت شام چي ميدن
 

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 741
|
امتیاز مطلب : 123
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : 18 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

يه پشه عرق ميخوره ميره کارخونه ي پيف پافو ميريزه به هم.

--------------------------------------------------

تو اردبيل به مناسبت ميلاد حضرت علي به کساني که اسمشون ميلاد بود جاييزه دادن.

--------------------------------------------------

به ترکه ميگن اذون بگه ميگه والا چي بگم همه چيز از يه نگاه شروع شد.

--------------------------------------------------

به ترکه آب ميدن جاي مشروب مست ميکنه عربده ميکشه ميگن بابا آب بود ميگه ديگه دير شده منو گرفته

 --------------------------------------------------

دو تا ميخ ميرن تو آب زنگ ميزنن بعد فرار ميکنن 

---------------------------------------------------

يه لري به سن بلوغ ميرسه دم در مياره

 

---------------------------------------------------

ترکه ميره امتحان بده واسه آتش نشاني. ازش ميپرشن اگه جنگل آتيش بگيره تو  هم تو جنگل باشي آب هم نباشه چيکار ميکني؟ ميگه تيمم ميکنم.

 

---------------------------------------------------

??)  عربرو ميبرن زير سوال له ميشه

---------------------------------------------------

جاسم جوهر خودکارش تموم شد ترک تحصيل کرد

 

---------------------------------------------------

 

 

قزوينيه ميميره روحش تو سوراخه لايه ي ازون گير ميکنه.

                                                            

 

---------------------------------------------------

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 756
|
امتیاز مطلب : 103
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 8 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

 غمي غمناك

شب سردي است ، و من افسرده.
راه دوري است ، و پايي خسته.
تيرگي هست و چراغي مرده.

مي كنم ، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم ها.
سايه اي از سر ديوار گذشت ،
غمي افزود مرا بر غم ها.

فكر تاريكي و اين ويراني
بي خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز كند پنهاني.

نيست رنگي كه بگويد با من
اندكي صبر ، سحر نزديك است:
هردم اين بانگ برآرم از دل :
واي ، اين شب چقدر تاريك است!

خنده اي كو كه به دل انگيزم؟
قطره اي كو كه به دريا ريزم؟
صخره اي كو كه بدان آويزم؟


مثل اين است كه شب نمناك است.
ديگران را هم غم هست به دل،
غم من ، ليك، غمي غمناك است.

 

 

 

 

 

 

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 808
|
امتیاز مطلب : 55
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 17 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

خودمونی اینها رو نوشتم که یه زره بخندیم و بس !!!

-------------------------------------------------------------

: آقای معلم لطفا خوب به من نگاه کنید من گاوم ؟ پسرش ترکه به معلم

معلم : خیر قربان این چه حرفیه می زنید !!!

ترکه: پس چرا به بچه من گفتید گوساله ؟!؟

------------------------------------------------------------

ترکه میره از ملای محل میپرسه

ببخشید حاج آقا، با کفش میشه نماز خوند ؟

حاج آقا میگه : نه برادر، نمیشه. یارو میگه : ولی من خوندم شد

--------------------------------------------------
از یه لره می‌پرسند: کدوم برنامه تلویزیون رو بیشتر از همه دوست داری؟ میگه: پیام بازرگانی! میپرسن: چرا؟ میگه: چون بینش سریال پخش می‌کنند

-------------------------------------------
تركه یه پلیس رو میكشه زنگ میزنه 110 میگه:میبینم كه 109 نفر شدین

------------------------------------------------------

به ترکه میگن مبارک باشه.حالا دخترتو به کی شوهر دادی؟
میگه غریبه نیست ، دامادمونه.

--------------------------------------------

ترکه می بینه همه رفقاش موبایل دارن جز خودش یه کاغذ لوله میکنه میبنده به کمرش رفقا ازش می پرسن این چیه؟میگه وای بازم فکس رسید

---------------------------------------------------------

به لره میگن اگه اب نبود چی میشد؟
میگه:هیچکس شنا یاد نمیگرفت در نتیجه همه قرق میشدن.

---------------------------------------------

ترکه داشت یکی رو بدجوری کتک می ‌زد و هی داد می‌زد : کمک ! کمک !‏

‏ گفتند : تو داری اینو می‌زنی ، چرا کمک میخوایی !!!‏

‏ گفت : آخه این گفته اگه بلند بشم پدرت رو در میارم !‏

--------------------------------------
به یه ترکه میگن : سفر حج چطور بود ؟

میگه : خیلی سنگ به سر و صورتم خورد

ولی بالاخره بوسیدمش

-------------------------------------------

ترکه می‌میره، می‌برنش بهشت. دو سه روز می‌گذره، ‌یک روز میان ازش می‌پرسند که همه چی میزون هست یا نه، میگه: والله همه چیز عالیه، فقط کمی هوا سرده! می‌برنش دم مرز جهنم که یخرده گرمای جهنم بخوره بهش، که گرم شه. دوباره بعد از چند روز میان می‌پرسند: خوب اوضاع چطوره؟
میگه: والله همه‌چی خوبه، ولی هنوز یه ذره سوز میاد! میگن بابا تو اصلا” لیاقت بهشت رو نداری، میندازنش تو جهنم! بعد از چند روز میان، می‌پرسند: خوب بالاخره گرم شدی؟ میگه: والله اینجا بهتره، ولی هنوز هم یه ذره سوز میاد! شاکی می‌شند میندازنش طبقه هفتم جهنم، تو مرکز آتیش. چند روز می‌گذره‌ ، میان بهش سر بزنن ببینیند اوضاع احوالش چطوره. تا درو باز می‌کنند، ترکه داد میزنه: ‌داداش اون درو ببند،‌ یخ کردیم .

---------------------------------------------

به ترکه میگن متاهلی یا مجرد ؟ میگه : به نام خدا ، کشاورزم!!!

---------------------------------------------
ترکه می گن از چه گلی خوشت می آد: میگه اقاقیا . می گن همینو که گفتی بنویس. می گه غلط کردم ؛گل رز

------------------------------------------

ترکه رفت تعلیم رانندگی رفیقش پرسید چطور بود ؟ گفت : گفت خوب بود ولی مربیه خیلی مذهبی بود . هر طرف من می پیچیدم می گفت یا امام رضا یا ابوالفضل

--------------------------------------
ترکه یه آینه رو زمین پیدا میکنه. برش میداره عکسش می افته توش میگه " ببخشید نمیدونستم مال شماست
 

----------------------------------------
ولنتاین در اردبیل - خدیجه : رحیم آقا تو بیلمیری امروز چه روزیه ؟ رحیم : والا فچ میکنم روز جهانی مبارزه با محیط زیست ! ها ؟ - خدیجه : یوخ بابا ! امروز ولرم تایمه ! رحیم : ها ؟! ولرم تایم نمنه ؟! - خدیجه : بابا تو مجله نوشته بود روز عشگه ! روز ایحساساته ! روز من و شوماست ! - رحیم : شوما کیه ؟! ها ؟! بچه بپر برو اون چاگو رو از آشپزخونه بیار
-------------------------------------------------
 

 

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR-20.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 853
|
امتیاز مطلب : 116
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : یک شنبه 2 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

توصيه هاي کاربردي،مخصوصه پسر هايي که زن گيرشون نميياد:

1.اولين دختري که به تورتون خورد ازش شماره بگيرند (ولي چون در اين کار استعداد نداريد بهتره دور اينکار را خط ِ قرمز بکشيد)
2.اگه خواستيد دختري را زيره نظر بگيريد (که بيخود کردي) بايد زير چشمي طوري که متوجه شما نشه زيره نظرش بگيري...
نکته:چون در اين کار هم مثل مورد ِ (1) ..... نداريد ، بهتره عينک بزنيد.
3.اگه دختري را ديديد که تنها نشسته سَرِ صحبت را باهاش باز کنيد
و به مورد ِ (1) مراجعه کنيد .
نکته: قبلش دورو بر تان را يه نگاهي بندازيد چون ممکنه يه دفعه اي يه دست از عقب اون گردن ِ نسبتاَ نحيفتان را بچلاند.
4.به هر دختري که رسيديد سلام کنيد و خود را بچه مثبت نشون بديد
ولي مواظب بعضي لنگه کفش ها باشيد.
5.اگه خواستگاري هر دختري رفتيد و جواب رَد شنيديد نااُميد نشويد خواستگاري يکي ديگه برويد گرچه بازم جوابِ رَد مي شنويد.( پسر بايد پورو باشه)
6.اگه يه دختري را خيلي دوست داريد ولي به شما محل نمي ده، با يه دختره ديگه بيرون بريد طوري که اون شما را ببينه .
نکته:که در اين صورت نه تنها به شما ديگه محل نمي ده ،تا کفش هم نثارتان مي کنه.
7.تا مي توانيد سن ازدواج را ببريد بالا چون دخترها،دختر ِنارنج و ترنج اند که ازآفتاب و سايه مي رنجند.
اگرچه ريسکش خيلي بالا است, ممکن ديگه کسي بهتون دختر نده،
چون ترشي هم تاريخ اِنقضا داره,تا يه حدي مي توان تحملش کرد.
نکته:در صورت موفّق نشدن در اين مورد يه ظرف حتماً آماده کنيد.
حتماً ميپرسي براي چي؟ خوب ديگه، براي ترشي.(ادم كه انقد خرفت نميشه)
8.اينقدر سرِ کوچه و خيابون ها کيشيک نکشيد,که شايد شتر بخت رد بشه و شما بهش التماس کنيد که شايد در خونه شما هم بخوابه .
نکته:ممکنه شتر بخت را با شتر ؟ اشتباه بگيريد واونم بخوابه و ديگه بلند نشه.که در اين صورت(فاتحه مع صلوات)...
9.اگه دانشجو(يا سرباز) هستيد,از خوردن غذاهاي اونجا جداً خود داري کنيد چون همون يه ذرّه همت را هم اَزِتون ميگيره.به جاش موز معجون بخوريد
10.اگه قيافه نداري،اشکال نداره عوضش ماشين داري ...
چي؟!!ماشين نداري... اشکال نداره عوضش خونه داري...
بازم چي؟!! خونه هم نداري...خوب مشکلي نيست چون کار ِ،را که داري بعداً هم؛ميشه خونه و ماشين خريد.
واي نگو که کار هم نداري!!! ترشي هم که اُفتادي، پس بهتره بري يه جايي خودت را گمو گور کُني.
11.يه توصيه : اگه قيافه نداري؛ نري... ابروهات را برداري،صورتت را تيغ بزني، يکمي از لوازم آرايشي مامان جونت کش بري، همين جوري خوبي (فقط يکمي سرو وَعظت را درست کن).
12.اگه از دوست دختر و هم دانشجويي به جايي نرسيدي چاره اي نداري جزء اين که، بري سراغ همون دخترها فاميل...
13.اگه از قبل سابقه ات خراب نباشد کارت زياد هم مشکل نيست، ولي... شما که تو 7 آسمون يه ستاره هم نداريد کارتون خيلي مشکله اما من کُمکتان ميکنم :
تنها لطفي که ميتونم بکنم اينه که هُلتون بدم، که در اين صورت هم ممکنه از چاه در بياند و بي يُفتيد تو درّه (خوب عوضش از دست يکي از سيريش ها راحت مي شيم).
14.اگه از هيچ کدوم از اين ها به نتيجه نرسيدي حتماً مشکل از خودت است بهتره بري پيشه يه روانپزشک اگه اون گفت مشکلي نداري!!! آخه... پس بد شانس هستي، برو خودت را دخيل کن به يکي از اين امازاده ها شايد حاجت بگيري(ديگه باقيش با خداست و ما هم ديگه دخالت نمي کنيم).

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 826
|
امتیاز مطلب : 111
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : 9 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

داشتم با ماشينم مي رفتم سر كار كه موبايلم زنگ خورد گفتم بفرماييد الووو.. ، فقط فوت كرد ! گفتم اگه مزاحمي يه فوت كن اگه ميخواي با من دوست بشي دوتا فوت كن . دوتا فوت كرد . گفتم اگه زشتي يه فوت كن اگه خوشگلي دوتا فوت كن دوتا فوت كرد . گفتم اگه اهل قرار نيستي يه فوت كن اگه هستي دوتا فوت كن دوتا فوت كرد . گفتم من فردا ميخوام برم رستوران شانديز اگه ساعت دوازده نميتوني بياي يه فوت كن اگه ميتوني بياي دوتا فوت كن دوباره دوتا فوت كرد . با خوشحالي گوشي رو قطع كردم فردا صبح حسابي بخودم رسيدم بهترين لباسمو پوشيدم و با ادكلن دوش گرفتم تو پوست خودم نمي گنجيدم فكرم همش به قرار امروز بود داشتم از خونه در ميومدم كه زنم صدام كرد و گفت ظهر ناهار مياي خونه؟ اگه نمياي يه فوت كن اگه مياي دوتا فوت كن

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 878
|
امتیاز مطلب : 123
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 بهمن 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : نــ ـ ــوش آفــ ـ ــرین

چندی پیش در وزارات اموزش و پرورش بحثی به وجود آمد که برای درک بهتر دانش آموزان، کتاب های درسی باید مطابق شرایط شهری دانش آموز باشد.برای مثال کتاب های دانش آموزان تهرانی این گونه تالیف شد:

۱.ادبیات
آن دختر خوشگل با پراید سفید آمد.او به من آمار نمی دهد.من مخ او را خواهم زد...
باران می بارد.آن دختر و پسر زیر باران چه غلطی می کنند من نمی دانم.پلیس 110 می آید و آنها را خفت می کند.


۲.انشا
موضوع های انشا به این صورت تغییر می کند:
-علم بهتر است یا دوست دختر؟
-تعطیلات نوروز را کجا دختر بازی کردید؟
-تایتانیک بیشتر صحنه دارد یا من ترانه 15 سال دارم؟


۳.ریاضیات
-حسن 3 دوست دختر دارد احمد بنده خدا ندارد،حسن یکی از دوست دختر های خر خود را به حسن ترانسفر می کند،حسن در کل چند دوست دختر دارد؟
-8 دختر روی نیمکت پارک ساعی نشسته اند.اگر هر پسر بتواند فقط 2 دختر را مخ کند برای مخ کردن تمام دختران چند پسر لازم داریم؟


۴.علوم
درس علوم به علت عدم نیاز بچه های تهران به اون حذف شده.چون بچه های مهد کودک در تهران به اندازه کافی و در بعضی نقاط بیشتر از کافی اطلاعات دارند.اون هم به علت زیاد شدن ماهواره و نگاه کردن اطفال به کانال های XXL...GLX...ELX...پیکان جوانان وشبکه 7 است.


۵.ورزش


می ترسم با گفتن این پراتون بریزه و امار مهاجرت به تهران 1000%افزایش پیدا کنه

http://aks98.com/images/x7wadp95khp64uqgj5kj.gif

:: موضوعات مرتبط: همه چی , ,
:: بازدید از این مطلب : 855
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : سه شنبه 27 بهمن 1388 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد